و تلخای دوزخ در هر رگِمان می‌گذرد.

غم
   اینجا نه
           که آنجاست

دل
   امّا
     در سرمای این سیاه‌خانه می‌تپد.

   

در این غُربتِ ناشاد
یأسی‌ست اشتیاق
که در فراسوهای طاقت می‌گذرد.

 

بادامِ بی‌مغزی می‌شکنیم
                               یادِ دیاران را
و تلخای دوزخ
در هر رگِمان می‌گذرد.



اشعار احمد شاملو,اشعار احمد شاملو هوای تازه,اشعار احمد شاملو آیدا در آینه,اشعار احمد شاملو Pdf,اشعار احمد شاملو ققنوس در باران,اشعار احمد شاملو دانلود,اشعار احمد شاملو کوتاه,اشعار احمد شاملو متن,شعر احمد شاملو آیدا در آینه,شعر,شعر نو,شعر کوتاه,شعر عاشقانه,شعر عاشقانه بلند,شعر عاشقانه کوتاه,شعر عاشقانه برای همسر,شعرهای عاشقانه