بیتوته‌ی کوتاهی‌ست جهان

بیتوته‌ی کوتاهی‌ست جهان
در فاصله‌ی گناه و دوزخ
خورشید
همچون دشنامی برمی‌آید

و روز
شرمساری جبران‌ناپذیری‌ست.

   

آه
پیش از آنکه در اشک غرقه شوم
چیزی بگوی

 

درخت،
جهلِ معصیت‌بارِ نیاکان است
و نسیم
وسوسه‌یی‌ست نابکار.
مهتاب پاییزی
کفری‌ست که جهان را می‌آلاید.

 

چیزی بگوی
پیش از آنکه در اشک غرقه شوم
چیزی بگوی

 

هر دریچه‌ی نغز
بر چشم‌اندازِ عقوبتی می‌گشاید:
عشق
رطوبتِ چندش‌انگیزِ پلشتی‌ست
و آسمان
سرپناهی
تا به خاک بنشینی و
بر سرنوشتِ خویش
گریه ساز کنی.

 

آه
پیش از آن که در اشک غرقه شوم چیزی بگوی،
هر چه باشد

 

چشمه‌ها
از تابوت می‌جوشند
و سوگوارانِ ژولیده آبروی جهان‌اند.
عصمت به آینه مفروش
که فاجران نیازمندتران‌اند.

 

خامُش منشین
خدا را
پیش از آن که در اشک غرقه شوم
از عشق
چیزی بگوی!